مهدویت شناسی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

از دیروز تا امروز چه بر سر این ملت آمده؟

14 تیر 1391 توسط منتظر

از دیروز تا امروز چه بر سر این ملت آمده؟

 

کجاید شهدا که خون شماها رو فروختند!

از دیروز تا امروز؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

معلممان امروز با یک کت شلوار نو آمد سر کلاس و یک گل هم روی یقه کتش بود صورت را ۷ یا ۸ تیغه کرده بود سیبیل و موی خودش را به رنگ شماره ۱ پر کلاغی رنگ کرده بود کلا در فلان جا عروسی بود !

روی تخته عکسی را نصب کرد و با خنده نشست روی صندلیش. آن مرد اخمو که تا به حال نمیخندید شاد بود! داستان چیست؟یکی از بچه پرسید آقا این عکس چیست روی تخته؟ معلم با لبخند و با غرور جواب داد این عکس یک ایرانی واقعی و یک مرد با صلابت و فکور ،دانشمند ،علامه ،خوش تیپ با فرهنگ و آزاد اندیش است.احمد از ته کلاس پرسید یعنی کی آقا؟

معلم لبخندش را قورت داد و گفت بچه : این اصغر فرهادیه …. نمیشناسید …..

بچه ها همه با تعجب گفتند: نه

معلم که ناراحت شده بود دفتر حضور غیاب را باز کرد و می خواست شروع کند ….. که جواد از ته کلاس پرسید: آقا این اصغر خان چیکار کرده؟ معلم خرکیف شد و گفت:پسرم ایشون نام ایران را بلندآوازه کرده است.

بچه ای از سمت راست کلاس پرسید یعنی مدال آورده؟معلم گفت بالاتر عزیزم! ایشون اسکار گرفته است. بچه ها حال کردن گفتند: از کجا آورده؟ گفت از آمریکا …

معلم بلند شد چند قدمی زد و گفت:

این مرد یک اسطوره است تمام هستی خود را برای ایران داده . محمد از ته کلاس گفت یعنی شهید شده است؟معلم گفت نه پسرم این اسطوره زنده است.

یکی از بچه هاگفت :خوب شهدا هم زنده هستند.معلم که کم کم داشت عصبی می شد گفت: این چرت و پرت ها قدیمی شده باید به فکر دموکراسی بود! یکی بی اجازه گفت: دموکراسی را در فیلم می شود ؟معلم که آمپرش روی نود درصد بود گفت : هر چیزی می تواند نشانه دموکراسی باشد ندیدی جناب استادفرهادی گفت ما عاشقان دموکراسی و آزادی هستیم؟

پس او اسطوره زنده ماست . نوه یک شهید گفت اصغر آقا ترکش خورده یا چند گلوله برای آزادی ملت ها شکلیک کرده است؟ معلم که عینکش را برداشته بود گفت: او با قلمش میجنگد و من با صدای رسا گفتم ببخشیدآقا کدام قلم؟معلم باعصبانیت گفت قلم آزادیخواهی و اینکه بفهمانی دیکتاتوری نمیماند و غبار دیکتاتوری ایران را گرفته ….

یکی از بچه ها بی مقدمه گفت آقا بوسیدن زن ها حرام است؟ 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

معلم آب دهنش را غورت داد و گفت:در عصر امروز ما این چه حرفی است ؟استاد فرهادی باید نشون بده ما صلح طلبیم بوسیدن قهرمان هم خیلی خوبه.

محمد گفت : آقا راست میگه بچه ها مادر بزرگم وقتی داشت خواهر زاده شهیدش رو می بوسید گفت دارم یک قهرمان رو میبوسم .

معلم که دست پاچه شده بود گفت مهم اینکه نام مارو بلند آوازه کرده است هرجوری باشه …… فریبرز گفت ولی احمدی روشن هم یک قهرمان ملی بود …… معلم با یک هوار حرفش را قطع کرد و گفت ما انرژی هسته ای نمیخایم ما نفت داریم سکوتی مهیب کلاس را گرفت و معلم با بغضی همراه با عصبانیت گفت: امروز چی داریم داوود با صدای آرام از نیمکت اول گفت: املا آقا معلم !

معلم گفت :برگه ها روی میز …. بنویسید…. اصغر فرهاید یک ایرانی واقعی وملی است …..

 

دیروز همه بچه ها برگه ها راسفید تحویل دادند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ستاره های دیروز                                                                          ستاره های امروز

 

 

 1 نظر

یا مهدی ادرکنی

13 تیر 1391 توسط منتظر

از سکوت بیزارم، زیرا که راز غیبتتان را فریاد میزند!

پس کی میایی ای یوسف زهرا!

به خدا که چشم به راه زیاد داری!

 

فکر کنید هر دقیقه پر گشته از همین سکوت های پر از صدا! حالا شما فکر کن یک روز چقدر سخت میگذرد!

هرجمعه به خودمان امید میدهیم!

به خدا که دیدن رویتان به هر مشکلی خواهد ارزد!

اما مگر همین ما آدم ها نبودیم که در صحرای کربلا جد بزرگوارتان را در زیر چشمان شرمگین خورشید تنها گذاشتیم؟

شاید هنوز وقتش نشده!

شاید ما هنوز یارهای واقعی و ماندنی شما نشدیم! اما ای کاش لایق بودن با شما باشیم، کاش برسد زمانی که شما ما را هم جزیی از سربازانت بدانی!

آقایم درد فراق کم چیزی نیست….به خصوص برای ما انسان های بیطاقت!

بیا ای آرام جان ها!

مردم دارند به بیراهه میروند!

میترسم از روزی که من هم جزیی از همان مردم شوم….

محتاج دعایتانیم،نظری بینداز ای یوسف زهرا.

بیا كه خانه دل بی تو سخت ویران است

ببین كه جای تو این غم ناخوانده مهمان است

از آن زمان كه تو رفتی بهار دل پژمرد

كنون تمام وجودم فقط زمستان است

به احترام تو غم را ز دل نخواهم راند

كه غم نشانه دل بستگی به خوبان است

تو را طلوع بهاران ز دیدگان پیداست

مرا غروب خزان در نگاه پنهان است

تو ای ترانه امید در خزان حیات

بمان كه باغ دلم بی تو برگ ریزان است

به میهمای خورشید می روم اینك

كه جان خسته من بسته به عزیزان است

او خواهد امد

برای ظهور هرچه سریعتر مولایمان صلوات

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

 

 2 نظر

شیعه مهدی (عج)

11 تیر 1391 توسط منتظر

 

 

 

هیچ داری از دل مهدی(عج)خبر؟

گریه های هر شبش را تا سحر؟

او که ارباب تمام عالم است

من بمیرم،سر به زانوی غم است

شیعیان، مهدی غریب و بی کس است

جان مولا معصیت دیگر بس است

شیعیان،بس نیست غفلت هایمان؟

غربت و تنهایی مولایمان؟

ما عبید و عبد دنیا گشته ایم

غافل از مهدی زهرا گشته ایم

برای سلامتی مهدی صاحب زمان(عج) ،پنج صلوات بفرستید.

 نظر دهید »
وبلاگ-كد تاريخ هجري


روز فراق

تصویر روز

گالری عکس



ریش

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

ساعت

حدیث روز

اوقات شرعی

وبلاگکد اوقات شرعیاوقات شرعی تهران

وصیتنامه شهدا

دانشنامه مهدوی

ذکر ایام هفته

پیچک دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس