به امید دیدن تو
12 تیر 1391 توسط منتظر
آقاجان آن دم که تو را میخواهمت ، ذره ذره وجودم ملتمسانه تو را می طلبد
آن هنگام که بوی عطر یاس می پیچد در غروب جمعه هایم می خواهمت و آن هنگام که از تمام دنیا دلم می گیرد دوست دارم فریاد کنم و ندای این المهدی را به گوش تمام عالم برسانم
مهدی جان فقط به امید دیدن توست که این رنج بار زندگی را میتوان تحمل کرد
آقا جان کاش مدینه باشم وقتی می آیی، کاش مدینه باشم وقتی تربت یاس کبود را به همه نشان میدهی. کاش باشم آن دم که باید باشم آخر مگر برای تشییع جنازه مادرت نوکر نمیخواهی ؟ کاش باشم آن دم که باید باشم، کاش ….. کاش
چه خوش است در هوایت به دمی نفس کشیدن
چه خوش است بینهایت شدن و ز دل پریدن
گل باغ آسمانی، دل من هوای تو کرد
دم آخرم بیا تو چو دلم نوای تو کرد